متن ندامت‌نامه محسن غرويان:

بازخوانی توبه نامه ی حجت الاسلام محسن غرویان به دلیل تهمت هایش به علامه مصباح یزدی

حرف هایم در آن مصاحبه لعنتی (مصاحبه با روزنامه شرق) خیلی کثیف بود که این همه آدم های خوب را به ولوله انداخته.

بازخوانی توبه نامه ی حجت الاسلام محسن غرویان به دلیل تهمت هایش به علامه مصباح یزدی

به گزارش ۸دی؛ متن پیاده شده از فیلم استغفار حجت الاسلام محسن غرویان که سال ١٣٨٣ و پس از مصاحبه با روزنامه شرق، مقابل آیت الله مصباح یزدی و اساتید موسسه امام خمینی قم قرائت شد را در زیر میخوانیم:

گریه های ممتد به طوری که غرویان قادر به حرف زدن در اوایل صحبت نبود:

بسم الله الرحمن الرحیم. (قرائت آیاتی از سوره نساء)

خدایا اگر هیچ کس نمی بیند خود شاهدی که این توبه نامه را در حالیکه اشک بر دیده دارم می نویسم. وقتی کلمه کسروی، میرزا علی محمد باب و میرزا حسینعلی بهاء الله را در سخنرانی آیت الله مصباح در داخل ماشین شنیدم ناگهان بر خود لرزیدم. (گریه) اشکی که می ریزم از ترس آینده خودم است وقتی نگاه های برخی را می بینم که به من عنوان خائن به دین و امام زمان نگاه می کنند، چگونه اشک نریزم.

عمری نان امام زمان بخورم و عاقبت خائن از کار درآیم. خدایا چه شده است میان این همه آدم مرا برای عبرت آموزی انتخاب کردی؟ می دانم خواستی غرورم را بشکنی٬ خواستی پوزه ام را به خاک بمالی. خواستی گوش مالیم بدهی. خواستی مرا به […] خوردن و غلط کردن بیندازی (گریه) ممنونتم. خواستی به من بگی این نمک نشناس، این نمک نشناس، ای نمک نشناس.

خدایا راستشو بهت میگم غرورم مرا به این هلاکت انداخت. فکر کردم آدمی شدم٬ فکر کردم خری شدم. الانم غرورم میگه اینها را جلو اینها نخوان. خدایا ریشه این غرور را بکن. خدایا کمکم کن که برگردم به آن حالات خوش سابق. توی دعای ندبه ها و توی دعای کمیل ها. خدایا ضربه سنگینی بر من وارد شد اینجور چیز ها را شنیده بودم ولی ندیده بودم. خدایا دل دوستان را دوباره نرم کن. خدایا دل استادم را دوباره نرم کن (گریه) خدایا فهمیدم خیلی بد کردم. خدایا فهمیدم خیلی بد کردم. تا چند روز پیش متوجه نشده بودم. نمی دانم چرا چنین شده بودم؟ (گریه) حالا می فهمم که این دوستان و رفقا چه کشیده اند از دست من. چرا اینقدر خودشان را به آب و آتش می زدند که مرا نجات دهند.

حرف هایم در آن مصاحبه لعنتی (مصاحبه با روزنامه شرق) خیلی کثیف بود که این همه آدم های خوب را به ولوله انداخته. خدایا شاهد باش که من تمام آن مصاحبه را باطل می دانم. خدایا به این نتیجه رسیده ام که آن مطالب و محتوا را شیطان در دهان من و بر زمان گذاشته «ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم». خدایا خیلی توهین ها شنیده ام. حقم بود. دستت درد نکند٬ حال مرا به جا آورد. خدایا این توهین ها تازیانه تو بود. خدایا باز هم بزن. خدایا بزن تا آدم بشم. خدایا به من رحم کن. به من رحم کن. خدایا از آنچه گفته ام توبه می کنم. توبه مرا بپذیر. خدایا می دانم که باز هم برای من تله های آزمایش گذاشته ای. خودت دستم را بگیر.

برادران عزیز٬ من عبرت هستم برای همه دوستان دیگر. توجه داشته باشن. نقشه کشیدن. نقشه کشیدن. اصلا من انگار تازه از خواب بیدار شده ام. بعضی چیزها تازه برایم روشن میشه. اینا چرا خبرنگار زن با مانتو برای من فرستادن از تهران. حالا می فهمم اینم رو حساب بود. نقشه بوده. این نقشه ها را برای دیگران هم کشیدن و میکشن. من این چند روز در جلو چشمم کسروی مجسم میشد. میرزا علی محمد باب مجسم می شد. فهمیدم اینا میخواستن از من و امثال من یک همچون چهره بسازند.

به هر حال این چند سطر را من در حالی که حالم خوش نبوده و همینطور نوشتم و نه ادبیاتش درست شده. از محضر آیت الله مصباح عذر خواهی میکنم و از همه دوستان التماس دعا دارم. ببخشید

منبع: عصر اندیشه

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه