سیاست خارجی منهای مقاومت؛

مدافعان حرم مظلوم حتی در وطن!

از زمانیکه بحران در عراق و به ویژه سوریه بالا گرفت، نیروهایی از ایران تحت عناوینی برای نبرد با تروریسم وارد این کشورها شدند.

مدافعان حرم مظلوم حتی در وطن!

به گزارش ۸دی، زمانیکه تظاهرات و هرج و مرج ها در سوریه وارد نبرد مسلحانه شد،  همه نشانه ها از وجود یک طرح جهانی برای نابودی حکومت حاکم بر این کشور خبر می داد. در کنار اشتباهات تاکتیکی دولت سوریه در برخورد با تظاهرات های مخالفین در دمشق، درعا و حلب، به ناگهان موجی به راه افتاد که سوریه را برای بیش از ۵ سال وارد بحران فرسایشی کرده است.

به مرور زمان مشخص شد که سلاح ها و نیروهای مسلح برای رودرویی با ارتش و قوای مسلح سوریه از کجا وارد و تغذیه می شوند. در یک نقشه کلان، سوریه به عنوان یکی از کشورهای عضو محور مقاومت و از متحدین استراتژیک تهران، می بایست به دست مخالفان مسلح و تروریست های تکفیری سرنگون می شد و در ادامه نیز به چند قسمت تقسیم می شد. ائتلافی از کشورهای فرامنطقه ای و منطقه ای، ماموریت حمایت از جنگ داخلی در سوریه را بر عهده گرفتند. عربستان، ترکیه، قطر در کنار آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی، این ائتلاف را به وجود آوردند و برای رسیدن به اهداف خود، گروه های تکفیری و سلفی را به شدت تقویت کردند.

ایران به همراه گروه های متحد خود مانند حزب الله لبنان در کنار حکومت سوریه ایستادند و مانع فروپاشی آن در سال های اخیر شدند. به دنبال آن روسیه نیز با امکانات و نیروهای بیشتری به صورت مستقیم وارد کارزار سوریه شد و علاوه بر آن تحرکات سیاسی خود را نیز برای حل بحران سوریه افزایش داد. نشست ها و مذاکرات سیاسی بین المللی بسیاری نیز در چند سال اخیر میان کشورهای مختلف درگیر در سوریه و همچنین مخالفان بشار اسد، صورت گرفته ولی تا کنون هیچ حاصلی برای برون رفت از بحران به دست نیامده است. حاصل جنگ داخلی در کشور سوریه، نزدیک به ۳۰۰ هزار کشته و ۱۱ میلیون آواره است و میلیون ها سوری نزدیک به ۶ میلیون نفر، به کشورهای دیگر پناهنده شده اند. بحران در سوریه و عراق پس از جنگ جهانی دوم، بزرگترین موج مهاجرت را در دنیا رقم زده است.

اعضای گروه تروریستی جبهه النصره در سوریه

در این میان شکل گیری و تقویت گروه های تروریستی تکفیری و سلفی با دستور کار صدور تروریسم به منطقه و سایر نقاط جهان، بحرانی را در دل بحران دیگر ایجاد کرده که به مراتب خطرناکتر و به نظر پایه دارتر است. گروه هایی که با حمله نظامی ائتلاف به رهبری آمریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان و در سال ۲۰۰۳ به عراق، رشد یافتند، در سال های بعد یعنی با شروع بی ثباتی در سوریه و عراق، موج جدیدی از عملیات های تروریستی را رقم زدند. شکل گیری دولت اسلامی عراق و شام در سا ل۲۰۱۴ که به داعش معروف است، نتیجه سیرتحولاتی است که از عراق در سال های حضور نظامی آمریکا شروع شد و ابومعصب الزرقاوی، رهبر پیشین القاعده عراق، بنیانگذار اصلی چنین رویه ای در عراق شد. داعش در سال ۲۰۱۴ توانست بخش های وسیعی از عراق و سوریه را به اشغال خود درآورد و این دو کشور را به یکی از تاریکترین دوران های تاریخ خود وارد سازد. در این میان سوریه به دلیل وجود دهها گروه مسلح مخالف و تروریست تکفیری، بیشترین ضربات را متحمل شده است.

موضع جمهوری اسلامی ایران از زمان شروع موج جدید بحرانی آفرینی در منطقه ایستادن در کنار حکومت بشار اسد در سوریه و نوری المالکی در عراق بود. اما رقبای منطقه ای ایران از جمله ترکیه و عربستان در کنار آمریکا در سوریه بر رفتن اسد تاکید داشتند و به همین دلیل به تجهیز کامل گروه های مسلح مخالف و تروریست پرداختند. ایران از همان ابتدای شکل گیری بحران یعنی در زمان دولت دهم و حضور متکی در وزارت خارجه بر گسترش ناامنی در منطقه و پراکنده شدن موج تروریسم تاکید داشت و به خصوص به ترکیه توصیه می کرد که از حمایت گروه های تروریستی اجتناب کند. ولی این توصیه ها کارساز نبود و نئوتروریسم باتلاق جدید در منطقه غرب آسیا ایجاد کرد که تاکنون نیز عمیق تر شده است.

حضور ایران در بحران سوریه و عراق بدون هیچ شک و تردیدی صورت گرفت و بلافاصله به کمک حکومت های قانونی و مرکزی در این دو کشور شتافت. کمکی حیاتی و ضروری که توانست مانع از پیشروی داعش و گروه هایی مانند النصره به سمت بغداد و دمشق شود. از همان ماه های نخست حمایت علنی ایران از سوریه، صداهای مخالفی در کشور شنیده می شد که بشار اسد را دیکتاتوری می دانستند که کمک به او را شراکت در قتل عام مردم سوریه معنا می کردند. این دسته افراد که به اردوگاه اصلاح طلبان نزدیک بودند، گروه های مسلح در سوریه را مستحق درنظر می گرفتند که زیر بار حکومت اسد، دست به سلاح برده اند. اما بر خلاف دیدگاه ها و رویکردهای آنها، با علنی شدن جنایات گروه های مخالف مشخص شد نگاه استراتژیک جمهوری اسلامی به خطا نرفته و دقیقا تشخیص داده که پشت این مخالفت ها، تروریسم تکفیری قرار دارد که کل منطقه را به آتش خواهد کشید و حتی برای ناامنی در ایران نیز برنامه دارد.

در یکی از تحلیلی هایی که صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران و فعال اصلاح طلب درباره سوریه و اوضاع آن و دفاع ایران از این کشور در تاریخ ۲۸ بهمن ۹۱ در روزنامه قانون ارائه داد، پس از گذشت ۳ سال به راحتی می توان درباره برداشت های غلط و تعصب در تحلیل توسط وی را برداشت کرد. وی در این یادداشت، آمریکا، غرب و مخالفان مسلح سوری را داری مشروعیت مداخله و هرج و مرج در سوریه می داند و به انتقاد از حمایت جمهوری اسلامی ایران از نظام قانونی اسد می پردازد. لازم به ذکر است که این یادداشت در پاسخ به اظهارات مهدی طائب درباره اهمیت و لزوم دفاع از امنیت و ثابت سوریه داده شده بود.
” وضع برای همیشه اینگونه نخواهد ماند و بالاخره نیروهای مخالف خواهند توانست تسلیحات ضد هوایی به دست آورند و در نتیجه پیشرفت‌های نظامی‌شان سرعت خواهد گرفت. نکته سوم که آقای طائب و همفکرانشان در ایران روی آن خیلی تأکید می‌کنند آن است که سوریه را جزو جبهه مقاومت می‌دانند؛ همراه ایران، حزب‌ا… و حماس. اولا که حماس و فلسطینی‌ها مدت‌هاست خرج خودشان را از رژیم بشار اسد جدا کرده‌اند و به مخالفان پیوسته‌اند. حماس که ستون فقرات آن، اسلام‌گرا و اخوان‌المسلمین است، چگونه می‌تواند به اخوان‌المسلمین سوریه، مصر و سایر جهان عرب پشت کند و از رژیم سکولار بشار اسد دفاع کند؟ ثانیا، خوب است اصولگرایان آماری از تلاش‌های ضد اسرائیلی رژیم سوریه از سال ۱۳۵۲ که جنگ رمضان به پایان رسید به مردم ایران دهند و بگویند ظرف قریب به ۴۰ سال گذشته رژیم حاکم بر سوریه دست به کدام اقدام ضد اسرائیلی زده است؟ بالاخره می‌رسیم به شاه‌بیت قضیه. علوی‌ها که قاطبه رژیم حاکم بر سوریه را ظرف ۵۰ سال گذشته تشکیل می‌دادند، نزدیک به ۱۲ درصد جمعیت ۲۲ میلیون نفری. سوریه را نیز تشکیل نمی دهند. این ۱۲درصد یا نزدیک به ۲ میلیون سوری در ۵۰ سال گذشته تمامی قدرت نظامی انتظامی امنیتی دیپلماسی مجریه مقننه و اقتصادی این کشور را در دست داشته‌اند. آقای طائب و همفکرانشان در ایران بدون توجه به واقعیت های سوریه متاسفانه منافع کوتاه مدت حاکمیت را قربانی منافع بلندمدت ایران در جهان عرب و خاورمیانه میکنند. حاصل سیاست ها و موضع گیری های ما در قبال سوریه این شده که ما به جای در کنار مردم سوریه قرار گرفتن، در کنار روسیه، چین و ۲ میلیون علوی سوریه قرار گرفتیم. بعد هم آمریکا و استعمار را محکوم می کنیم که میان ایران شیعی و اعراب سنی شکاف و دشمنی ایجاد می کنند.”
داستان تلخ چنین تحلیل ها و برداشت هایی از جنگ داخلی سوریه همچنان نیز در میان برخی از نویسندگان و اساتید وجود دارد، داستانی که هر آنچه مخالفان جمهوری اسلامی در بوق و کرنا می کنند در داخل نیز توسط این دسته به کار می رود و به دفاع از آن می پردازند. کسانی که از تروریست های تکفیری و تروریست های وارداتی به سوریه به عنوان مخالف و معارض مسلح یاد می کنند و از اسد و حکومتش به عنوان رژیم اسد، این همان ادبیاتی است که هرروزه از سوی مقامات غربی و شبکه های رسانه ای آن تکرار می شود.
همراهی و همنوایی با غرب، تنها در قالب انتقاد و تحلیل های سطحی باقی نماند و کار به توهین و افترا نیز کشیده شد. حمشت الله طبرزدی، فعال فتنه و یکی از محکومان آن؛ طى نوشته‌اى کوتاه در صفحه شخصى خود در فیسبوک  ایران را مسؤول “جنایت‌ها وکشتارها در سوریه” دانسته بود. به گفته او “هر روز خبر جدیدی از کشتار در عراق و سوریه به گوش می‌رسد و به ویژه در سوریه، نیرو‌های تحت حمایت حکومت  اسلامی حاکم بر ایران جنایت‌های بی‌شماری انجام می‌دهند. دمشق و درعا صحنه‌ی این جنایات است. از دیگر سو مردم عراق که از دخالت‌های رژیم در این کشور به تنگ آمده‌اند، در بغداد دست به تظاهرات زدند و حکومت … ایران را محکوم کردند. وی دخالت در سوریه، عراق و یمن را مشابه‌ تجاوزات امریکا در ویتنام دانسته‌ بود.
در همین حال رسانه ها و نشریاتی که خود را منتسب به اصلاح طلبان یا مشی میانه روی می دانستند به نقد سیاست خارجی ایران در قبال سوریه می پرداختند و برخی به دلیل ناآگاهی از پشت پرده توطئه ها در سوریه و پاره ای نیز به دلیل خصومت با دولت وقت، بسیاری از واقعیت های اصلی در صحنه را مانند دخالت آشکار آمریکا و رژیم صهیونیستی نادیده می گرفتند. سایت عصرایران در ۹ فروردین ۱۳۹۰، در تحلیلی عمق ناآگاهی خود را درباره بحران سوریه به نمایش گذاشت:
” سئوال اساسی اینجاست سیستم بسته حکومت سوریه با دیگر استبدادها در کشورهایی مثل تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین، اردن و … چه تفاوتی دارد؟ همچنین معترضین در سوریه با معترضین در کشورهای ذکر شده چه فرقی دارند که در صداوسیما اولی نادیده گرفته می‌شود و درباره دومی اطلاع‌رسانی می‌شود. جالب است بدانیم وضعیت آزادی‌های سیاسی در سوریه به مراتب بدتر از بسیاری از کشورهای عربی است که میزبان اعتراضات بوده یا هستند. حکومت فعلی در سوریه از طریق یک کودتای نظامی به قدرت رسید. سوریه رکورددار طولانی‌ترین مدت اجرای حالت فوق‌العاده امنیتی (نزدیک به ۵۰ سال) است. برخلاف عنوان جمهوری حکومت سوریه، قدرت در این کشور به صورت وراثتی یعنی از پدر به پسر منتقل شد و برای این منظور حتی قانون اساسی نیز تغییر داده شد. هم اکنون خانواده اسد و حزب بعث حاکمیت را در سوریه در اختیار دارند و هیچ جایگاهی برای صدای دیگر یا مخالف وجود ندارد و تحمل نمی‌شود.”
ولی در این میان اظهارات و سخنان برخی از شخصیت ها بسیار جای تامل داشت. خطای تحلیل و برداشت از رویدادهای سوریه را می توان از سوی چند کارشناس یا یادداشت نویس مطبوعاتی رفع و رجوع کرد، ولی کسانی که سال ها تجربه مدیریتی کلان را پشت سر خود دارند، ساده انگاری در این قضایا پذیرفتنی نیست. هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت در شهریورماه سال ۹۲، سخنانی را در نشستی در مازندران بر سر زبان آورد که به دلیل وجود فایل صوتی، تکذیب های بعدی نیز مثمرثمر نبود:
“مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان ها پر از مردم، زندان ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه ها را گرفتند، آنها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم از یک طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب های آمریکا باید بمانند.”
برخلاف تمامی تحلیل ها و پیشبینی های روشنفکر مابانه و ساده انگارانه، بحران سوریه صرفا دو بازیگر یعنی حکومت و مخالفین نداشت، بلکه جولانگاه دهها گروه و بازیگر داخلی و خارجی دیگر بود که بحران سوریه را به عنوان درد زایمانی می دانستند که پس از آن کشورهای جدیدی در منطقه شکل خواهد گرفت و این تنها یک بعد ماجرا بود.
مدافعانی برای تمامی فصول
اما در سوی دیگر ماجرا، کشورهایی مورد تهاجم نئوتروریسم قرار گرفته اند که در میان شیعیان جهان از جایگاه ویژه ای برخوردار اند. حرمین مطهر اهل بیت (ع) و تهدید آنها توسط عناصر تروریستی تکفیری و سلفی، موضوعی نبود که شیعیان به راحتی از کنار آن عبور کنند و تروریست ها ثابت کرده اند که در تعدی و تجاوز به اماکن مقدس شیعیان هیچ ابایی ندارند و انفجار حرم امام موسی کاظم (ع) در کاظمین عراق نمونه ای از جنایات تکفیری ها بود. از این رو علاوه بر حمایت مستشاری و نظامی ایران توسط سپاه قدس در سوریه و عراق، نیروهای داوطلب بسیاری از ایران، افغانستان، پاکستان، لبنان، عراق و…راهی کارزار سوریه شدند. نیروهایی که به «مدافعان حرم» معروف شدند و در طول چند سال اخیر، به دور از وطن و کاشانه، مرزهای اعتقادی را گسترش دادند.
نبرد در سوریه با حضور صدها گروه مخالف مسلح و تروریستی بسیار متفاوت است. تروریست هایی که تنها کافی است مجالی برای عرض اندام به آنها داده شود تا کل خاک سوریه را به اشغال خود درآورند. در سال ۲۰۱۳ شاهد پیشروی این گروه ها به سمت مرکز شهر دمشق و حتی تعرض خمپاره ای به حرم حضرت زینب (س) بودیم که با حضور به موقع ایران و کمک های مستشاری و نظامی اش، توان پیشروی از آنها کاسته شد و سپس به عقب رانده شدند.
مدافعان حرم را شاید بتوان مظلوم ترین افرادی دانست که بدون هیچ چشم داشتی راهی به ویژه سوریه می شوند و در مقابل تروریست هایی قرار می گیرند که از عمده ترین خطرات برای منافع ایران در منطقه و حتی در داخل کشور هستند. تکفیری ها و سلفی ها برای نفوذ به داخل ایران تمامی تلاش خود را به کار بسته اند و حتی داعش تا نزدیکی مرز ایران نیز به پیش آمد که اقتدار نظامی کشور مانع ورود آنها شد. ایستادگی در مقابل تروریست های تغذیه شده از سوی عربستان، آمریکا و برخی از کشورهای منطقه در سوریه و عراق، به نوعی تضمین کننده امنیت ایران در مرزها و داخل سرزمین خاکی اش شده است. هرچند مدافعان حرم به عنوان برگ زرینی در تاریخ ایران اسلامی باقی خواهند ماند، اما نگاه تنگ نظرانه نسبت به آنها در میان دولت یازدهم وجود دارد. با وجود حمایت کامل مقام معظم رهبری از مقاومت و  مدافعان آن، به نظر می رسد در سیاست های دولت یازدهم، جایگاهی برای ارج نهادن به مدافعان حرم دیده نمی شود. باید این نکته را نیز در نظر گرفت، رویکرد دولت یازدهم به سوریه نزدیک به نگاه حامیانش یعنی اصلاح طلبان و شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی است.
در طول سه سال سکانداری حسن روحانی و رصد اظهارات و سخنان وی، حمایتی از مدافعان حرم وشهدای آن از سوی دولت او دیده نشده در حالیکه وی در کوچکترین تحولات سریع واکنش نشان می دهد. شاید این رویکرد به نگاه وی به سیاست خارجی بازگردد که به دنبال تنش زدایی با مجموعه غرب به رهبری آمریکا و کشورهای منطقه ای مانند عربستان است و بحران سوریه و حمایت جمهوری اسلامی از سوریه و حضور مستقیم نیروهایش در آن را، به نفع سیاست های خود ارزیابی نمی کند. تیم سیاست خارجی روحانی، منافع ایران را در همکاری با غرب و آمریکا می داند که می تواند موانع اقتصادی و تجارتی را از پیش روی ایران بردارد و حل و فصل بحران سوریه به هر قیمتی را برداشتن یکی گام دیگر در مسیر عادی سازی روابط می داند. در این میان ادامه سیاست منطقه ای کلان ایران تحت عنوان مقاومت، باب میل مجموعه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید نیست.
بی میلی دولت یازدهم نسبت به مدافعان حرم، ریشه در نگاه این دولت به مجموعه کلان تری یعنی نیروی مقاومت دارد. دولت و حامیان آن در زمان شکل گیری بحران در سوریه و عراق نیز دچار خطای محاسباتی شدند و پس از چندصباحی مشخص شد اگر ایران در سوریه یا عراق وارد نمی شد، خطرات بسیاری منافع ملی ایران را در داخل مرزهایش تهدید می کرد و سدی امنیتی که ایران در اطراف خود ایجاد کرد، مانع اصلی شروع نا امنی و نفوذ تروریسم در داخل بود. اما با وجود عشق و علاقه مردم به روحیه حماسی مدافعان حرم در دفاع از منافع ملی و مذهبی کشور، دولت هنوز به این نتیجه نرسیده و این مدافعان و شهدای حرم مظلوم واقع شده اند.
نوع و نگاه دولت یازدهم به موضوع کلانی چون مقاومت را می توان در اولویت بندی های آن در برخورد با مسائل و بحران های خارجی در طول سه سال اخیر مورد برررسی قرار داد. این دولت علاوه بر پیگیری سیاست تنش زدایی به شدت محافظه کار است و حتی در موضوعاتی که حیثیت و عزت ملی مورد هدف رقبا و دشمنان قرار گرفته، سعی می کند با مدارا و سکوت از کنار آن بگذرد و بیشتر انفعالی رفتار می کند. فاجعه منا و فاجعه فرودگاه جده دو مثال متاخر در این رابطه هستند. از همین رو آمریکا سعی دارد تا پرونده های منطقه ای را بتواند با چنین دولتی به پیش ببرد و به تدریج با ایجاد مشوق هایی در کنار فشارها، دولتمردان ایرانی را به سمت معامله ای بزرگ در غرب آسیا بکشانند. معامله ای که ایران می بایست بر سر لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، بحرین و یمن، پا پس بکشد و دامنه نفوذ خود را به مرزهایش محدود سازد. و این در حالیست که ایران در یک منطقه ای عادی و با ثبات قرار ندارد و هر آن، بحران های پیرامونی اش می توانند باعث بی ثباتی و ناامنی در ایران نیز گردد.
بنابراین در رفتار دولتمردان با مقوله مدافعان حرم، باید نگاه و رویکرد دیپلماسی و سیاست خارجی آنها را برای حضور در عرصه بین المللی مورد ارزیابی قرار داد. در این نگاه محافظه کارانه، ریسک پذیری به شدت پایین است ولی در عین حال انفعال از ترس برهم خوردن معادلات و محاسبات، به شدت آزاردهنده می شود. به نظر می رسد دولت در سیاست منطقه ای ایران بالاجبار تابع سیاست های کلان است و در صورتیکه ابتکار کامل در دست دولت تدبیر قرار گیرد، به صورت صریح تری رویکرد خود را پیگیری خواهد کرد که این امر می تواند به تدریج به تضعیف پایگاه مقاومت در منطقه بیانجامد. در پایان باید یادآور شد که علی رغم اینکه رئیس جمهور در یک سنت حسنه در روزهایی به خانواده شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی سرکشی می کند، اما تاکنون به جمع خانواده های شهدای حرم نرفته است!

منبع: مشرق

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
در حاشیه