متاسفانه بعضی از خانم ها در شعر، دست به هر کاری در فضای مجازی میزنند که دیده بشوند

من الان تهران زندگی میکنم، اما دوست دارم به همه دوستان رشتی و گیلانی بگم که واقعا دلتنگشون هستم، ضمن اینکه بهشون بگم تهران هیچ خبری نیست.

متاسفانه بعضی از خانم ها در شعر، دست به هر کاری در فضای مجازی میزنند که دیده بشوند

سرویس فرهنگی هشت دی؛

در شنبه های شاعرانه این هفته به سراغ خانم ساجده جبار پور رفته ایم:

میشه تاریخ تولدتون رو بگید؟

۶۹/۱۰/۴

جدی؟ دیروز تولدتون بود؟

بله

کجا به دنیا اومدید؟

رشت.

پسوندتون ماسوله هست ولی؟؟

بله، اون پسوندمون هست، اما رشت به دنیا اومدم، البته جاهای مختلف بودیم، تهران و شیراز و…

خانوادتون با شاعر بودنتون مشکلی ندارن؟

خب اویل مشکل داشتن، بخاطر فضایی که در شعر هست و… اما بعد که خودشون چند بار باهام انجمن و کنگره و جشنواره و … اومدن و فضا رو دیدن مخالفتی نکردن

تنها شاعر خانواده اید؟

نه ما یه خانواده چهار نفره هستیم، یه برادر ازخودم بزرگتر دارم که اهل شعر هستن، خانواده ما شعر دوست هستن و من توی فضایی که شعر خونده میشد بزرگ شدم

تحصیلاتتون چیه؟

دانشجوی ارشد حقوق بین الملل هستم

اولین بیتتون رو یادتونه؟

بله، احتمالا ۱۱ سال داشتم…

دست گرما باز است

دست باران پر غم…

شاعر نمیشدید، دوست داشتید چی کاره بشید؟

نقاش یا دکتر، البته نقاشی رو ادامه دادم

ازدواج کردید؟

بله

چطور با همسرتون آشنا شدید؟

حقیقتش یه روز یه آقایی(یکی از اساتید شعر/ آقای مهدی نژاد) باهام صحبت کردن و آقای طلایی (همسرم) رو بهم معرفی کردن و گفتن احتمالا از خیلی جهات شبیه هم باشیم و وصلت خوبی باشه، من هم استقبال کردم، بعد چند مدت آقای طلایی با خانوادشون اومدن خواستگاری و الباقی ماجرا…

دوست دارید فرزندتون در آینده شاعر شه؟

چرا که نه، حتما. من و همسرم هردو شاعریم و یقینا اونم سمت شعر میره

شاعر مورد علاقه شما؟

سعدی

شاعر خانم چی؟

فروغ

شاعر گیلانی چی؟

میشه نگم؟

خب یکی رو بگید.

آخه من هرکی رو بگم اون یکی ناراحت میشه، همینجوریش هم کلی پشتم حرفه( ترکیبی از خنده و گلایه_آخرشم نگفتن)

شاعر خانم گیلانی چی؟

یقینا مریم پیله ور

درسته که خانم ها وقتی ازدواج میکنن کم کار میشن؟ ( در سرودن شعر)

کاملا مخالفم، از زمانی که ازدواج کردم به وفور شعر گفتم، خودمم نمیدونم چرا

میگن که خانم جبار پور بیشتر توی جشنواره ها مطرح هست و شعراش قوی نیست، نظر خودتون چیه؟

خب ببینید وقتی که یک جشنواره شرکت میکنیم اون جشنواره آثار و اونطور که باید و شاید منتشر نمیکنه، از اون طرف هم نمیشه که آـدم همه آثارشو توی فضای مجازی بذاره(سرقت ادبی) در این شرایط یقینا از آدم کم کار شنیده میشه و این تصویر شکل میگیره که فلانی شعری نداره و جشنواره ای هست. که ان شالله با چاپ کتابم امیدوارم این انتقاد ها هم کم شه…

جریان برگزیده شدنتون توی فجر ۹۱، من چیزی نمیگم خودتون بگید. از حرف ها و شایعات و اینکه حقتون نبود و …

من اون زمان ۲۲ سال داشتم، مثل همه شاعرا شعرامو تکثیر کردم و از طریق پست میدون شهرداری به دبیرخونه فجر فرستادم، که بعدها بهم زنگ زدن و گفتن که فلانی شما برگزیده شدی، من واقعا باور نمیکردم، یادمه حتی قبل مراسم داشتم تلفنی با مریم پیله ور صحبت میکردم که یکی اومد و گفت شما برگزیده شدی قطعا، من واقعا خوشحال شدم، من هیچکس رو نمیشناختم، من هم قبول دارم که داوری سلیقه ای هست، خب احتمالش بود دور بعد جز راه یافتگان به مرحله نهایی هم نباشم. ولی متاسفانه حرف های زیادی پشتم زدن که فلانی با داورا زدوبند داشته و … که خیلی خیلی ناراحت شدم. خیلی

یعنی هم تلخت ترین و شیرین ترین خاطره ادبی

بله یقینا

آخرین باری که گریه کردید رو یادتونه؟

من خیلی گریه میکنم، بادیدن هر صحنه و هر فیلمی گریه میکنم، آخرین بار هم یادم نیست ولی بیشتر از دو هفته نباید گذشته باشه… آها همین دو روز پیش بود که یه فیلم خارجی داشتم میدیدم که گریه کردم

چه فیلمی بود؟

خارجی، طنز

طنز؟؟؟

بله طنز

چرا گریه کردید؟

خودمم نمیدونم، یه صحنه گریه دار داشت!!!

شغل همسرتون چیه؟

ایشون مدیر داخلی مجله طنز سه نقطه حوزه هنری هستن، دانشگاه هم تدریس میکنن

قبول دارید فضای شعر ما تا حد زیادی با فساد اخلاقی و .. قاطی شده؟

البته، اما این فقط مختص شعر نیست، همه ی شاخه ها ورزش و … هم درگیرشن، با این اوصاف شعر هم هست. مثلا من یه شعر میذارم توی فضای مجازی، حداکثر لایکی که بخواد بخوره ۲۰۰ تا هست، اما یه خانمه که اصلا شعری نداره یا شعرش کلی ایراد داره، فقط و فقط بخاطر اینکه با تیپ خاصی عکسشو گذاشته که متاسفانه گفتنی نیست نزدیک ۱۵۰۰ تا لایک میخوره، بحث لایک نیست، متاسفانه بعضی از خانم های ما در شعر، دست به هر کاری در فضای مجازی میزنن که دیده بشن

شاعر گیلانی که خیلی مطرح نباشه درسطح کشور ولی کاراش خیلی خوب باشه و مستعد مطرح شدن باشه کیه؟

آقای عابدپور لنگرودی

ایشون که خیلی مطرح هستن (کاملا جدی)

(خانم جبارپور به سکوت با خنده فراوان بسنده کردند)

خب جدی یکی رو نام ببرید

خانم محدثه اسماعیلی، خیلی با استعداد هستن

راستی آبی هستید یا قرمز؟

کلا به رنگ آبی علاقه دارم و آبی هستم

غذای مورد علاقه؟

فسنجون رشتی

رشتی؟

بله دیگه، بقیه شهر ها یه جور دیگه درست میکنن

بازیگرای زن و مرد مورد علاقه؟

پرویز پرستویی و لیلا حاتمی

خواننده مورد علاقه؟

نمیدونم چی بگم… مثلا شجریان خوبه… نه علیرضا قربانی خیلی خوبه، اگه میشه سه تا نوشت چاوشی رو هم بنویسید

ورزش مورد علاقه؟

پیلاتس

چی هست؟

ورزش دیگه، یه نوع ورزش قدرتی هست ( جدی جدی داشتن توضیح میدادن)

۸۸ به کی رای دادید؟

چون مصاحبه های قبلیتون رو خوندم و خوشبختانه کسی زندان نرفت و شما هم سانسور نداری، …. موسوی

۹۲ چی؟

روحانی

۹۶ به کی رای میدید؟

احتمالا روحانی، اگه شخص خاص دیگه ای نیاد که بهتر باشه

نظرتون راجع به حجاب چی هست؟

خیلی خوبه ولی نباید اجباری باشه، باید اختیار به فرد داده بشه که تصمیم بگیره

اگه نماینده بشید مهمترین کاری که میکنید چیه؟

از همه مهمتر اینه که نظارت برقاون رو افزایش میدم که خیلی از مشکلات حل شه، بعدش روی معضل بیکاری کار میکنم، اما من هرگز نماینده نمیشم

چرا؟

چون خیلی حرف پشت سر آدم میمونه و ضمن اینکه من آدم مسئولیت پذیری نیستم

همسرتون هم باخبرن که مسئولیت پذیر نیستید؟

بله (خنده)

بسلامتی، خب حرف آخر:

من الان تهران زندگی میکنم، اما دوست دارم به همه دوستان رشتی و گیلانی بگم که واقعا دلتنگشون هستم، ضمن اینکه بهشون بگم تهران هیچ خبری نیست

 

در پایان به چند شعر از ایشان اشاره می کنیم:
چندی ست که چشمم به نگاه تو دخیل است
آوازه ی من موجب  رسوایی ایل است

ای قامت تو سرو تر از حد تماشا
توصیف من از قامت تو بحر طویل است

کوچکتر از آنم که نگاهی کنم اما
زل میزنم و آهی و …خرما به نخیل است

در کاسه دریوزگی ام بوسه بیانداز
ای بشکند آن دست که در عشق بخیل است

چون باد به هر بادیه گم کرده ی راهم
چشمان تو انگار که مصباح سبیل است

بعد از تو چه عشقی و چه شعری و چه شوری
دردی ست دراین سینه که بسیار ثقیل است

با عشق بمیران و دراین داغ نسوزان
در سینه ی تو آتش اعجاز خلیل است…
——————————————————————————

کمی که قد بکشی، لایق تبر باشی
از آنچه خواسته باشند بیشتر باشی

همیشه گوشه ی خانه به زخم آبستن
همیشه حامله ی شعر بی پدر باشی

یکی نبودِ پس از گنبد کبود تویی
کلاغ قصه تو بودی بناست پر باشی

کوزت شوی به جهان کثیف تِی بکشی
برای لکه ی خون  دستمال تر باشی

زمان که بگذرد آهسته یاد میگیری
چطور تک نفره جای ده نفر باشی

چطور سنگ اگر پرت شد به سویت باز
به آسمان بپری و خودت سپر باشی

نیا به دامن این خاک “خون بسته من”
اگرچه باز دعا میکنم پسر باشی

——————————————————————————

بهتر که نام زندگی را جنگ بگذارم
بگذار گاهی جای قلبم سنگ بگذارم

گاهی دلی را بشکنم گاهی بدست آرم
گاهی کسی را پای کاری لنگ بگذارم

از خود بسمت کوچه های شهر بگریزم
آیینه های خانه را دلتنگ بگذارم

باید,برای چشم آدم های ظاهربین
هرماه روی گیسوانم رنگ بگذارم

اینجا کسی در را به رویم وا نخواهد کرد
صدسال اگر هم دست روی زنگ بگذارم

 

 

 

 

 

نظرات

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط پایگاه خبری تحلیلی 8دی در وبسایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
ناشناس
دختر دایی قشنگم🥺😍❤️
سارا
دختر دایی قشنگم😍🥺❤️
در حاشیه